دموکراسی
دستی سر زلف یار دارم
انسانم و اختیار دارم
با مهوش و نازی و ملیکا
روزی دوسه جا قرار دارم
فامیلیِ دورِ مادری با
معصومه ی ابتکار دارم
نزدیک هزار و صد کلیپ از
خوانندگی عصار دارم
از راه دو گوش آشنایی
با تمبک و با سه تار دارم
با قحطی و آفت و مکافات
روحیه ی سازگار دارم
افتاده به زیر خط فقرم
با این همه اقتدار دارم
از کل زمین یک وجب جا
اندازه ی یک مزار دارم
عمریست همیشه آرزوی
ته مانده ی خاویار دارم
در پاسخ حرفهای دشمن
یک مشت پراز شعار دارم
از روی غریزه حس خوبی
با آدم پاچه خوار دارم
یک دشمنی هزار ساله
با کشور همجوار دارم
از کامو و کافکا و نیچه
صدها سخن قصار دارم
یک عالمه خاطرات زیبا
از دولت بختیار دارم
الان دوسه سال می شود که;
مهواره ی در مدار دارم
از لطف شما درون یخچال
هم شلغم و هم خیار دارم
یک دفتر شعر عاشقانه
در حوضه ی انتظار دارم
"احساس اکنم رئیس بانکم
هرشو که دونخ سگار دارم" *
بحثم سر یک لقمه ی نان است
با وضع جهان چکار دارم
این فلسفه ی دمو کراسیست
انسانم و اختیار دارم
"رسول سنایی"
*: این بیت به گویش لری می باشد.